جهان پهلوان تختی را خودکشی کردند !!!
نمي توانيم براي تختي مرثيه بخوانيم. تختي نه از دست رفته است و نه رفتني خواهد بود. اگر جسمش در كنارمان نيست اما روح بزرگوارش هميشه در كنار ما خواهد بود و كردار و رفتارش الگوي مردم ايران زمين. كیست كه وقتی نام او می آید، بزرگمردی، جوانمردانگی و كردار پهلوانی او را انكار نماید؟ آری، او جزئی از تاریخ كهن سرزمین آریایی و باستانی ماست، تاریخی كه وقتی بخشی از آن را برای یك بیگانه بازگو كنیم، مشتاق دانستن تمام و كمال آن می شود! او فقط به كشتي تعلق ندارد. او يك قهرمان است، بزرگمردی كه پشت هر حريفي را به خاك نشاند و با اخلاق و كردار خوب و مثال زدني اش براي هميشه در خاطر مردم ماند. او زنده است، زنده در كنار ما....
جهان پهلوان تختي در روز پنجم شهريور ماه سال 1309 خورشيدي در خانواده اي متوسط در محله خاني آباد تهران متولد شد. پدرش به سبب اعتقادات مذهبي و ارادت به امام هشتم، نام غلامرضا را براي وي برگزيد. دو پسر و دو دختر ديگر از غلامرضا بزرگتر بودند.
شادروان تختي به لحاظ مشکلات خانوادگي فقط 9 سال در دبستان و دبيرستان منوچهري خاني آباد درس خواند و در سال 1329 به سبب علاقه به کشتي و ورزش باستاني به باشگاه پولاد رفت.
تختي در دوران زندگي ورزشي اش رکورد دار شرکت در المپيک ها و کسب بيشترين مدال از اين آوردگاه بود. در چهار دوره المپيک حضور داشت و حاصل آن يک طلا، دو نقره و يک عنوان چهارم بود که در کشي ايران اين امر اتفاق نادري است. جهان پهلوان علاوه بر قهرماني، به لحاظ منش و رفتار انساني و سجاياي اخلاقي پسنديده و جوانمردي و نوع دوستي شهره خاص و عام بوده است.
او زندگي خود را وقف مردم کرده بود. شادروان تختي در ورزش باستاني و کشتي پهلواني نيز داراي تبحر و مهارت بود، چنان که سه بار پهلوان ايران شد و هر بار کشتي گيران نامداري را مغلوب کرد.
وي چهار ماه پس از بازگشت از آخرين سفر خود(توليدو،1966) در آبان ماه سال 1345 زندگي مشترک خود را با همسرش آغاز کرد؛ که حاصل آن تولد بابک در سال 1346 بود و سرانجام پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش خبر درگذشت جهان پهلوان همه را در اندوهي عظيم و بهتي شگفت انگيز فرو برد.
جسمش رفت، اما روحش در كنار ماست. او جاودانه است و خواهد بود. او آنقدر براي كشورمان افتخار آفريد كه تعدادش از دستمان در رفته است:
بازيهاي المپيک:
52 هلسينکي: مدال نقره (79 کيلو گرم)
56 ملبورن: مدال طلا (87 کيلو گرم)
60 رم: مدال نقره (87 کيلو گرم)
64 توکيو: چهارم (97 کيلو گرم)
قهرماني جهان:
51 هلسينکي: مدال نقره (79 کيلو گرم)
54 توکيو: نفر پنجم (87 کيلو گرم)
61 يوکوهاما: مدال طلا (87 کيلو گرم)
62 توليدو: مدال نقره (97 کيلو گرم)
بازيهاي آسيايي:
58 توکيو: مدال طلا (87 کيلو گرم)
جمع مدالهاي غلامرضا تختي: 8 (4 طلا، 4 نقره)
المپيک 3 - جهاني 4 - بازيهاي آسيايي 1
زندگی نامه ی غلامرضا تختی:
نخستين واقعهای كه در كودكی غلامرضا روی داد و ضربهای بزرگ و فراموش نشدنی بر روح او وارد كرد، آن بود كه مرحوم پدرش برای تامين معاش خانوادهی ناچارشد خانهی مسكونی خود را گرو بگذارد.
تختی سالها بعد در آخرين مصاحبهی خود با يادآوری اين ماجرای تلخ ميگويد: “يك روز طلبكاران به خانهی ما آمدند و اثاثيهی خانه و ساكنينش را به كوچه ريختند، ما مجبور شديم كه دو شب را توی كوچه بخوابيم. شب سوم اثاثيه را برديم به خانهی همسايهها و دو اتاق اجاره كرديم. چندی بعد روزگار عرصه را بيشتر بر پدرم تنگ كرد تا اين كه مجبور شد يخچال طبيعياش را نيز بفروشد. اين حوادث تاثير فراوانی در روحيهی پدرم گذاشت و باعث اختلال روحی او در سالهای آخر عمر شد.”
در چنان شرايطی، غلامرضا تنها ۹سال به تحصيل پرداخت. وی خود میگويد:“ مدت ۹سال در دبستان و دبيرستان منوچهری كه در همان خانی آباد قرار داشت، درس خواندم، ولی تنها خاطرهای كه از دوران تحصيل به ياد دارم، اين است كه هيچ وقت شاگرد اول نشدم، اما زندگی در ميان مردم و برای مردم درسهايی به من آموخت كه فكر ميكنم هرگز نمی توانستم در معتبرترين دانشگاهها كسب كنم.
زندگی همچنين به من آموخت كه مردم را دوست بدارم و تا آن جا كه در حد توانايی من است، به آنان كمك كنم، حال اين كمك از چه طريقی و از چه راهی باشد، مهم نيست. هر كس به قدر تواناييش ....”
غلامرضا، ورزش را از نوجوانی آغاز كرد. ورزش ابتدا برای او نوعی تفنن و سرگرمی بود. در همان اوان، خيال قهرمان شدن، مدتی او را به وسوسه انداخت اما از همان نوجوانی كه تازه به فكر باشگاه رفتن افتاده بود، اعتقاد داشت كه ورزش برای تندرستی و سلامت جان و تن هر دو لازم است.
شادروان تختی در مصاحبهای با اشاره به فقر و مشقت زمان نوجوانیاش میگويد:“ با آن كه علاقهی فراوانی به ورزش داشتم، مجبور بودم كه در جستجوی كاری برآيم. زندگی، نان و آب، لازم داشت. برای مدتی به خوزستان رفتم و در ازای روزی هفت يا هشت تومان، كار كردم. دنيا در حال جنگ (جنگ جهانی دوم)بود، زندگی به سختی میگذشت.”
آشنايی حقيقی تختی با ورزش و كشتی در باشگاه “پولاد“ آغاز شد. وی كه پيش از اين گودها و زورخانههای فراوانی ديده بود و شيفتهی تواضع و افتادگی پهلوانانی كشتی و ورزشی باستانی شده بود، برای نخستين بار در سال هزارو سيصدوسی ونه به باشگاه پولاد (واقع در خيابان شاهپور سابق) رفت و به دليل علاقه و استعداد وافری كه نسبت به كشتی نشان داد مورد توجه مرحوم “حسين رضی زاده”مدير آن باشگاه قرار گرفت.
تختی، خود می گويد:“رضی خان آدم خوبی بود، اگر كسی را نشان ميكرد و میديد كه استعداد كشتی دارد، دست از سرش بر نمیداشت. در گرمای تابستان لخت میشديم و هر روز از ساعت دو بعد از ظهر تا چندين ساعت كشتی میگرفتيم، از دوش آب گرم و حمام خبری نبود. كشتی گيران برای وزن كم كردن، به خزينه میرفتند تشكهای كشتی را با پنبه پر میكردند، اما خاك و خاشاك آن، بيش از پنبه بود.”
تختی كه پس از بازگشت از خوزستان (مسجد سليمان) روانهی خدمت سربازی شده بود، در سربازخانه با استفاده از فرصتها و توجهات فراهم شده، بهويژه تشويق و حمايت دبير وقت فدراسيون كشتی كه در دژبان ارتش فعاليت داشت، تمرينات كشتی خود را بار ديگر آغاز كرد. تختی خود در اين باره میگويد:“ وقتی در سال ۱۳۲۸در مسابقهی بزرگ ورزشی (كاپ فرانسه) شركت كردم، درهمان اولين دوره ضربه فنی شدم. اما تمرينهای جدی و سختی كه در پيش گرفتم، مرا ياری كرد تا حقيقت مبارزه را درك كنم؛ اگر چه شور پيروزی در سر داشتم، اما كار و كوشش را سرآغاز پيروزی میدانستم.”
به اين ترتيب تختی با تمرين و پشتكار مثال زدنی رفته رفته خود را از ميان بازندهها بيرون كشيد و سرانجام در سال هزاروسيصدوسی در وزن هفتادو نه کيلوگرم به عضويت تيم ملی درآمد. وی در نخستين دورهی مسابقههای كشتی آزاد قهرمانی جهان (هلسينكي، ۱۹۵۱) با وجود آن كه هنوز ۲۱سال داشت، نايب قهرمان جهان شد.
درخشش خيره كنندهی تختی در رقابتهای كشتی هلسينكی كه در نخستين حضور او در مسابقههای قهرمانی جهان و در فاصلهی كمتر از دو سال از ورودش به ميادين ورزشی داخلی اتفاق افتاد، بيش از هر چيز نمايانگر ايمان و تلاش و ارادهی كم نظير تختی و همچنين استعداد و مهارت فوقالعادهی او در زمينهی كشتی بود.
گفتنی است در اولين دوره مسابقات قهرمانی كشتی آزاد جهان كه از لحاظ تاريخی ميدان معتبر و تعيين كنندهای برای كشتی ايران و جهان بود، تيم ملی كشتی آزاد ايران با تركيب كامل و در هر هشت وزن آن زمان حضور پيدا كرد و با كسب دو نشان نقره (محمود ملاقاسمی و غلامرضا تختی) و دو نشان برنز (عبدالله مجتبوی و مهدی يعقوبی) در نتيجهيی درخشان و غير قابل تصور پس از تيمهای ملی تركيه و سوئد عنوان سوم جهان را به دست آورد. مسابقات سال ۱۹۵۱هلسينكی (فنلاند) برای تختی آغاز راهی بود كه طی ۱۵سال آينده با كسب دهها پيروزی و فتح سكوهای متعدد قهرمانی در بزرگترين ميادين بينالمللی كشتی ادامه يافت.
شادروان غلامرضا تختی در سال ۱۳۳۱(۱۹۵۲) در نخستين حضور خود در رقابتهای المپيك با كسب شش پيروزی و قبول يك شكست در برابر “ديويد جيما كوريدزه” از شوروی صاحب نشان نقره شد. وی در اين مسابقهها توانست حيدر ظفر ترك را كه سال پيش با غلبه بر تختی قهرمان جهان شده بود را شكست دهد.
تختی در دومين دورهی مسابقات جهانی كه در خرداد ماه هزاروسيصد و سی و سه (1954) که در توکيو برگزار شد، در وزن هفتم ( هفتادو هشت کيلو) به رقابت پرداخت كه با وجود پيروزيهای درخشان و شايستگی فراوانی كه از خود بروز داد با قبول يك شكست غير منتظره در برابر “وايكينگ پالم” سوئدی از راهيابی به فينال بازماند و در نهايت عنوان چهارمی اين وزن را به دست آورد.
تختی شش ماه بعد در يك ديدار دوستانه در سوئد، « پالم» را با ضربهی فنی شكست داد و باخت غافلگيرانهی توكيو را به خوبی جبران كرد.
شادروان تختی همچنين در سال ۱۹۵۵ در جشنوارهی بينالمللی ورشو موفق به كسب نشان نقره شد. اما سومين دورهی مسابقههای قهرمانی جهان (استانبول، ۱۹۵۷) تجربهی تلخی برای مرحوم تختی بود. وی كه در اين دوره از رقابتها، برای اولين و آخرين بار در وزن فوق سنگين آن زمان (۸۷+ كيلوگرم) كشتی میگرفت، به دليل وزن بسيار كمتر نسبت به رقيبان با دو باخت حذف شد.
پهلوان ايران با وجود حذف شدن دراستانبول آبرومندانه كشتی گرفت و نتايجی كه به دست آورد با توجه به آن كه با وزن ۹۲كيلوگرم به مصاف كشتی گيران فوق سنگين رفته بود، در مجموع غير قابل قبول نبود.
به عنوان نمونه «ديتريش» آلمان و «ايوان ويخريستيوك» روس، حريفان اصلی تختی در اين رقابتها صدوده كيلوگرم وزن داشتند و علاوه بر آن در وزن خود نيز از تجربهی خوبی برخوردار بودند.
در بازیهای المپيك ملبورن (استراليا) كه در آذرماه ۱۳۳۵(۱۹۵۶) برگزار شد تختی يك بار ديگر در وزن هفتم (۸۷ كيلوگرم) به مصاف رقبايی از شوروی، آمريكا، ژاپن آفريقای جنوبی، كانادا و استراليا رفت و با شكست تمامی حريفان اولين نشان طلای خود را به گردن آويخت.
اين برای نخستين بار بود كه دو قهرمان از آمريكا و شوروی در يك سكوی معتبر جهانی پايين تر از حريف ايرانی قرار میگرفتند.
جهان پهلوان تختی در اسفند ماه همان سال با غلبه به مرحوم حسين نوری به مقام پهلوانی ايران دست يافت و صاحب بازوبند شد و در سالهای سی وشش و سی و هفت نيز اين عنوان را تکرار کرد.
جهان پهلوان تختی در سال ۱۹۵۸در بازیهای آسيايی توكيو و مسابقات قهرمانی جهان در صوفيه به ترتيب نشانهای طلا و نقرهی اين رقابتها را به گردن آويخت و در مهر ماه سال سی و هشت (هزارو نهصد و پنجاه ونه) در چهارمين دورهی مسابقات كشتی آزاد قهرمانی جهان كه در تهران برگزار شد سومين عنوان قهرمانی جهان خود را كسب كرد.
“بوريس كولايف“ از شوروی تنها كشتی گيری بود كه با امتياز به تختی باخت و در ۵ كشتی ديگر رقبای مجارستانی، لهستانی، فرانسوی، بلغار و ترك تختی با ضربهی فنی مغلوب پهلوان ايران شدند.
تيم ملی كشتی آزاد ايران كه در رقابتهای تهران با اكتفا به دو مدال طلای غلامرضا تختی و امامعلی حبيبی با وجود برخوردی از امتياز ميزبانی در حفظ عنوان سومی سالهای قبل نيز ناموفق بود در هفدمين دورهی بازيهای المپيك ( ايتاليا، هزارو نهصدوشصت) تا مكان پنجم رده بندی سقوط كرد. تختی كاپيتان تيم ملی و پر تجربهترين كشتیگير ايران كه در اين رقابتها در وزن هفتم به ميدان رفته بود، پس از پيروزی در پنج ديدار با در مسابقهی نهايی با قبول شكست در برابر “ عصمت آتلی“ از تركيه به گردن آويز نقره دست يافت.
مسابقههای قهرمانی جهان در يوكوهامای ژاپن ميدانی فراموش نشدنی برای كشتی ايران بود. تيم ملی كشتی آزاد كشورمان پس از حضور در ۸دوره مسابقات المپيك و جام جهانی در رقابت های جهانی ۱۹۵۹ژاپن، پرافتخارترين حضور خود در تاريخ كشتی را رقم زد و با دريافت پنج نشان طلا، يك نشان نقره، يك نشان برنز و يك عنوان پنجمی به مقام قهرمانی كشتی آزاد جهان دست يافت.
جهان پهلوان تختی كه دراين مسابقات در وزن ۸۷ كيلوگرم به مصاف حريفان رفته بود با حضوری مقتدرانه آخرين مدال طلای خود را به گردن آويخت.
كشتیگيران آزاد ايران در ششمين دورهی رقابتهای قهرمانی جهان در توليد وی آمريكا (۱۹۶۲) نيز حضوری شايسته داشتند.
تيم ملی ايران اگرچه نتوانست مقام قهرمانی خود را در اين مسابقات حفظ كند ولی كسب مقام سوم جهان نيز با توجه به كارشكنیها و ناداوریهايی كه در حق تختی و ساير كشتیگيران ايران روا شد نتيجهی قابل قبولی تلقی ميشود. جهان پهلوان تختی در اين مسابقات با حضور مقتدرانه در برابر « وان براند» آمريكايی، « مرويد» روسی و « عصمت آتلی» كه از قهرمانان صاحب نام وزن هفتم بودند از حيثيت كشتی ايران به خوبی دفاع كرد و در نهايت پس از تساوی با «مرويد» جوان تنها به دليل ۲۰۰گرم اضافه وزن نسبت به حريف از دريافت نشان طلا محروم شد و به گردن آويز نقره رضايت داد.
قهرمان ارزشمند ايران در شرايطی در اين ديدارهای شركت كرد كه از بيماری خطرناكی رنج میبرد با اين حال عشق به ملت ايران او را به مصاف با بزرگترين قهرمانان جهان كشاند. شدت بيماری تختی به حدی بود كه پس از ديدار فينال سريعا به نيويورك منتقل و روز بعد در بيمارستان بزرگ نيويورك تحت عمل جراحی قرار گرفت.
در فاصله ی سالهای هزارونهصدوشصت و دو تا هزار و نهصد و شصت و شش ، جهان پهلوان تختی با وجود سن بالا همچنان عضو تيم ملی ايران بود. اما تنها در بازيهای المپيك هزارو نهصدو شصت وچهار توکيو شركت كرد كه در اين ديدار با بداقبالی از كسب چهارمين نشان المپيك خود بازماند و به عنوان چهارمی جهان اكتفا كرد. البته جانشينان تختی در مسابقات جهانی صوفيه (هزاونهصدوشصت و سه) و منچستر (هزاونهصدوشصت و پنج) از دريافت حتی يك امتياز در وزن هفتم ناموفق بودند، اين امر در كنار عشق وافری كه ملت ايران به جهان پهلوان داشتند، موجی از درخواستهای مردمی و مطبوعاتی برای حضور مجدد تختی در رقابتهای جهانی را برانگيخته بود. پهلوان سی و شش ساله ی ايران با وجود عدم آمادگی كافی و گذشتن از مرز بازنشستگی شركت در مسابقه های جهانی هزار و نهصد و شصت و شش (تيرماه هزار و سيصد و چهل وپنج) توليدو را پذيرفت.
تختی در مسابقات انتخابی مسابقات جهانی هزارو نهصدوشصت و شش از نظر نتايج فنی و پيروزی با ضربهی فنی، بهترين چهره شناخته شده و به عنوان بهترين كشتی گير وزن هفتم ايران راهی آمريكا شده بود با اين حال كارشكنیها و برخوردهای سويی كه از سوی برخی افراد و مقامات نسبت به او روا ميشد روحيهی او را تضعيف كرده بود.
جهان پهلوان به هنگام عزيمت به آخرين سفر خود، در ميان خيل عظيم مردمی كه برای بدرقه ی او و همراهانش آمده بودند در گفتوگو با خبرنگار “ كيهان ورزشی“ گفت: “هيچ چيز نميتواند مرا خوشحال كند، پول، مدال طلا، عشق و حتی عشق. نسبت به اين مردمی كه به فرودگاه آمدهاند، احساس شرمندگی میكنم. راستی چقدر محبت بدهكارم؟ من چرا بايد كشتی بگيرم؟ چرا بايد همراه تيم مسافرت كنم، تا سبب اين همه مراجعت باشم؟ اگر پاسخ به اين پرسش را میدانستم من هم ميتوانستم ادعا كنم چون ديگران هستم... وقتی كسی نداند چه عاملی سبب خوشحالیاش خواهد شد، يقينا نخواهد توانست بگويد چرا كشتی میگيرد و چرا همراه تيم مسافرت میكند”
تختی كه بیاميد به مصاف تازه نفسی هاو جوانان جويای نام رفته بود، متاسفانه با بدترين قرعهی ممكن نيز مواجه شد به طوری كه پس از پيروزی پنج بر صفر در مقابل حريفی از مجارستان به مصاف “الكساندر مدويد» و «احمد آئيك» (نفرات اول و دوم اين دوره از رقابتها) رفت و با قبول شكست در برابر آنها برای هميشه با صحنهی كشتی خداحافظی كرد.
آسمان ایران گریست
هفده دیماه 1346تختی را در اتاقی در هتل اتلانتیک تهران بی جان یافتند و با این که سی و هشت سال از آن روز میگذرد ، مثل این است که دیروز بود.
بدون رادیو ، روزنامه ، تلویزیون ، مردم دهان بدهان ، گوش بگوش خبر درگذشت جهان پهلوان غلامرضا تختی را بهم میرساندند. هنوز چند دقیقه ای از پیدا شدن پیکر بیجان تختی نگذشته بود که سراسر تهران از این فاجعه آگاه شد و مردم در غم پهلوان عزیز خود می گریستند.
خبر در یک لحظه سراسر شهر را فرا گرفت و نیروی معجزه آسای مردم بار دیگر قدرت سحر آمیز خود را نشان میداد و به فاصله دو ساعت هزاران نفر از مردم کوچه و بازار دسته دسته بسوی پزشکی قانونی بحرکت در آمدند.
دختران و پسران مدارس و دانشجویان کلاسها را تعطیل کردند و همگی گریه کنان بطرف دادگستری حرکت کردند.
دانشجویان در خیابانها شعار میدادند و حتی خواستار مجازات مسببین یا قاتلین احتمالی تختی بودند
مردم میخواستند برای آخرین بار چهره معصوم پهلوانی را که بارها نام ایران را در جهان بلند آوازه ساخته بود و یک دم از فکر مردم فارغ نبود ببینند ولی ماموران استبداد مانع می شدند.