برآنند که شمشیرمان را بدزدند

خروش دل شیرمان را بدزدند

بتازند بر هیأت زخم هامان

زآیینه تصویرمان را بدزدند

ز صحن حسینیه ی سینه هامان

دل و دست و زنجیرمان را بدزدند

به دل طرح آشفتگیها بریزند

ز سر گنج تدبیرمان را بدزدند

من و عشق ، دلوآپس کوچه هاییم

مبادا که تأثیرمان را بدزدند

ز سجاده تسبیح دل را بکاهند

دعا های شبگیرمان را بدزدند

کجایید یاران الله اکبر ؟

برآنند که تکبیرمان را بدزدند

شاعر: عزیزالله خدامی