زمين داراى ويژگى ها و مشخصاتى است كه بدون در نظر گرفتن آنها، نمى توان تصميم به اجـراى مـاءمـوريـت گـرفـت . هـر چـنـد وضـعـيـت زمـيـن تـقـريـبـاً ثـابـت اسـت ليـكـن در هـر مـنـطقه شـكـل تـازه و ويـژه اى دارد كـه بـه طـور كـلى تدابير به كاربردن نيروها را تغيير مى دهد و مـشـكـلات و مـحـدوديـت هـايـى بـه وجـود مـى آورد. بـه عـنـوان مـثـال ، مـمـكـن اسـت يـك نـيـروى مـكانيزه و زرهى در يك زمين داراى عارضه و يا باتلاقى ، از يك نيروى كوچك تر با تجهيزات سبك شكست بخورد.
بـنـابراين استفاده از امكانات و ادوات بايستى متناسب با زمين منطقه عملياتى باشد و لازمه اش اين است كه نيروها بويژه فرماندهان نسبت به زمين شناخت كافى داشته باشند و علم استفاده از زمين را بدانند. در اين صورت ، فرماندهان در طرح ريزى هاى خود دچار خطا مى شوند. همچنين ، نيروها مى توانند حداكثر استفاده را از جنگ افزارها بكنند و خود را از آتش دشمن حفاظت نمايند.
زمـيـن در ديـدگـاه نـظـامـى از دو جـنـبـه تـشـريـحـى و نـظـامـى قـابل بررسى است . فرمانده با در نظر گرفتن اين دو جنبه ، قادر به استفاده صحيح از زمين در جهت اهداف مشخص خود مى باشد.
1 ـ 3 ـ جنبه هاى تشريحى زمين
شناخت خصوصيات طبيعى و تشريحى زمين با استفاده از منابع مانند عكس هاى هوايى ، تصاوير مـاهـواره اى ، و بـا بـهـره گـيـرى از عـوامـلى مـانند عناصر اطلاعاتى ، ديده بانان ، گشتى ها، راهنمايان محلى و زمين شناسان امكان پذير است .
جـنـبـه هاى تشريحى زمين عبارتند از: سيستم زه كشى و برجستگى ها، روييدنى ها و جنس ‍ زمين و عوارض مصنوعى .
1 ـ سـيـسـتـم زه كـشـى هـا يـا بـرجـسـتـگـى هـا و فـرورفـتـگـى هـا كـه شامل قسمت هاى زير مى باشد:
يك ـ شيب ها، فرورفتگى ها، درّه ها، تپه ها، بريدگى ها، همچنين سنگلاخى ، خاكى : كوهستانى ، بـاتـلاقـى ، كـويـرى ، جـنـگـلى نـيـمـه جنگلى يا مزرعه اى بودن زمين و شرايط آب و هوايى و قابل عبور بودن يا نبودن .
دو ـ رودخـانـه هـا: عـمـق رودخـانـه ، شـيـب ، جـزر و مـدّ، سـرعـت آب ، عـرض و طول ، آبشخورها، محلّ عبور (پل يا قايق يا گدار) سرچشمه رودخانه ها، فصلى بودن يا دائمى بودن .
سه ـ زمين هاى كوهستانى : عمق درّه ها، قابل عبور بودن يا نبودن آنها، و شرايط آب وهوايى .
چـهـار ـ آب هـا مـثـل دريـاچـه هـا: طـعـم و مـزه ، قـابـل شـرب بـودن يـا نـبـودن آبـهـا، عـمـق آبـهـا و محل عبور از آب ها.
پنج ـ چشمه ها: فصل يا دائمى ، قابل شرب بودن يا نبودن آنها، معدنى و املاحى ... .
شش ـ قنات ها: عمق چاه ها و مسير و محل عبور آب قناتها.
هفت ـ سدّها: عمق سد، حجم آب ، سرچشمه هاى سدّ، نوع سدّ، و مشخصات ديگر.
2 ـ رويـيـدنـى هـا: رويـيدنى هاى طبيعى مانند جنگل ها، مراتع و مزارع و يا مصنوعى كه از طريق تـصـويـر و تـرسـيـم روى كـالك ، شـنـاسـايـى و ارائه مـى شـود، شامل موارد زير است :
يـك ـ جـنـگل ها (نوع درختها): كاج ، بلوط، ميوه اى ، خاردار و...؛ قطر بدنه و بلندى ؛ تراكم يا باز بودن ؛ قابل عبور و يا غير قابل عبور بودن آن ، قابليت عكس بردارى و شناسايى منطقه .
دو ـ بـوتـه زارهـا: گـيـاهـان رويـيـدنـى در آن ، حـجـم ، رشـد و فصل نمو، قابليت استتار آنها و مانع شدن و يا عدم آن .
سـه ـ مـزارع : نـوع و طـبـيـعـت مـحـصـول كـاشـتـه شـده در مـنـاطـق غـيـر جـنـگـلى مـثـل : گـنـدم ، جـو، پـنـبـه ، گـيـاهـان روغـنـى ، شـالى كـارى ، چـاى ، لوبـيـا، ديمى يا آبى و فصل هر محصول .
3 ـ جـنـس زمـيـن : در زمـيـنه شناخت جنس زمين بايد از زمين شناسان مدد گرفت و اطّلاعاتى در مورد تركيب و جنس خاك ، نوع مواد به كار رفته در آن (شيميايى و غير شيميايى )، سنگلاخى ، شن و مـاسـه نـرم ، خـاك رس يـا خـاك نرم و سفت و محكم يا نرم بودن زمين كسب كرد و اين كه آيا تحت تـاءثـيـر عـوامـل جـوّى قـرار مـى گـيـرد يـا نـه ، چـه عـوامـلى (بـاد، بـاران ، بـرف ، سـيـل ، طـوفـان ) روى آن زمـيـن تاءثير مى گذارد و ميزان تاءثير روى آن چه اندازه است ؟ به عـنـوان مـثال اگر زمينى شنى و ماسه اى باشد به وسيله باد و طوفان جا به جا مى شود و با بـارش بـاران سـفـت مـى گـردد و اگـر رسـى بـاشـد بـا بـارش بـاران ، گل مى شود.
4 ـ عـوارض مـصنوعى : كارها و تغييراتى كه انسان روى طبيعت انجام مى دهد، عوارض ‍ مصنوعى نـامـيـده مـى شـود. شناخت اين عوارض براى فرماندهى از اهمّيت نظامى بالايى برخوردار است . عوارض مصنوعى زمين شامل موارد زير مى شود:
يـك ـ جـادّه هـا: تـرانـزيـتـى ، عـمـومـى ، مـحـلّى ، آسـفـالتـه ، شـوسـه ، خـاكـى ، مـتـروكـه ، مال رو، پر رفت و آمد و يا خلوت .
دو ـ راه آهن : ابتدا و انتهاى راه آهن و نوع استفاده آن .
سـه ـ پـُل هـا: اسـتـراتـژيـكـى ، عـادى ، نـوع پـل هـا و جـنـس آنـهـا، قابل مرمّت بودن يا نبودن آنها، شناور، ثابت ، حفاظت شده يا نشده و... .
چهار ـ معادن : نفت ، گاز، انواع سنگ ها، ذغال سنگ و... .
پنج ـ كارخانه ها: كارخانه مادر، كوچك ، نوع كالايى كه توليد مى كنند... .
شش ـ پالايشگاه ها و كارخانه هاى پتروشيمى .
هفت ـ نيروگاه ها.
هفت ـ بنادر.
نه ـ شهرها و شهرك ها.
ده ـ استحكامات : خاكريزها، خندق و كانال ها، سيم خاردار، ميادين مين گذارى شده و... يادآورى دو نكته :
.
نـكـتـه اول : هـر قدر زمين دقيق تر و كامل تر تحليل و بررسى شود، اطّلاعات مربوط به جنبه هـاى نـظـامـى و تـاءثير زمين در عمليات نيز، دقيق تر به دست مى آيد و فرماندهى به نحو مؤ ثـرتـرى از آن در طـرح ريـزى و عـمـليـّات بـهـره بـردارى و در نـتـيـجـه ، احتمال دسترسى به پيروزى را بيشتر مى كند.
فرمانده با در دست داشتن اطّلاعات بيشتر و كامل تر مى تواند زمين بهتر و مناسب ترى را براى عـمـليـات انـتخاب كند. به عنوان مثال : روى زمين پست اردو نزند؛ در زمين شوره زار و باتلاقى تـوقـّف نكند؛ خود را در زمين سست و بى حفاظ محصور نسازد و به برخى جادّه ها (مشكوك ) گام ننهد. البته نوع استفاده از زمين به تجهيزات جنگى نيز بستگى دارد.
هـمـچنين در عوارض مصنوعى نبايد فقط خطوط مواصلاتى مهمّ منطقه را بررسى و مشخّص كرد، بـلكـه بـايـد كـليـه جـاده هـاى فـرعـى ، كـوره راهـهـا، راه هـاى مـال رو، پـل هـا و... را نـيـز مـشـخـص نـمود تا فرماندهى بتواند در موقع نياز از آن به خوبى استفاده كند.
امام حسين (ع ) در مسير حركت خود از مكّه به كربلا از يارانش پرسيد: آيا ميان شما كسى هست كه غـيـر از جاده اصلى ، بيراهه اى را در منطقه سراغ داشته باشد؟ طرماح بن عدى گفت : آرى ، اى فرزند رسول خدا(ص )! من بيراهه اى را مى شناسم . امام فرمود: جلوى ما حركت كن (و راه بلد ما شو) سپس امام قافله را در بيراهه حركت داد
نـكـتـه دوم : گـاه در مـنـطـقـه اى حـيـوانـات درنـده و موذى (حيوانات وحشى ، خزندگان و حشراتِ بـيـمـارى زا و...) وجـود دارنـد كـه بـاعـث وحـشـت و نـاراحـتـى پرسنل و نيروها مى گردند. اينها بايستى شناسايى و آفت زدايى شود.
2 ـ 3 ـ جنبه هاى نظامى زمين
زمـيـن از جنبه هاى نظامى نيز بررسى مى گردد. عوارض طبيعى و مصنوعى زمين و آثار آن بايد در فـعـّاليـت هـاى تـاكـتـيـكـى و پـشـتـيـبـانـى خـدمـات رزمـى مـورد تـجـزيـه و تـحـليـل قـرار گـيـرد تـا فـرمـانـدهـى را در اسـتـفـاده از زمـيـن يـارى دهـد. ايـن تـجـزيـه و تـحـليـل از دو جـنـبـه تـاكـتـيـكـى و پـشـتـيـبـانـى خـدمـات رزمـى قـابـل بـررسـى اسـت . حـدود تـجزيه و تحليل و تاءثيرگذارى در هر يك به نوع ماءموريت ، ابـزار و وسايل موجود و ابزار و وسايل به كار گرفته شده از سوى دشمن بستگى دارد. زمين از نـظـر جـنـبـه هـاى تـاكتيكى شامل ديد و تير، اختفا و پوشش ، موانع ، عوارض حساس و معابر وصولى مى شود.
ديـد و تـيـر: ديـد و تـير (آتش ) لازم و ملزوم همديگرند و هيچ كدام بدون ديگرى نه محاسبه مى شوند و نه مؤ ثرند.
ميدان آتش عبارت است از منطقه اى كه جنگ افزارها مى توانند از موضع خود به طور موثّر در آن اجـراى آتـش داشـتـه بـاشـنـد. مـيـدان آتـش جـنـگ افـزارهـاى بـا خـط سـيـر مـسـتـقـيـم مـثـل سـلاح هـاى سـبـك ، تـيـربـارهـا بـا مـيـدان آتـش جـنـگ افـزارهـاى بـا خـط سـيـر مـنـحـنـى مثل توپخانه و موشك ها به لحاظ تاءثيرپذيرى از زمين اختلاف دارد.
ديد و تير در طول تاريخ جنگ ها مورد توجه همه فرماندهان و نيروهاى رزمى بوده است . امروزه بـراى رسـيـدن بـه نـتـيـجـه مـطـلوب تـرى در ايـن زمـيـنـه ، وسـايـل و ابـزار ديـد برتر و تكنولوژى پيشرفته ترى را به خدمت گرفته اند؛ از دوربين هـاى نـصـب شده روى سلاح هاى سبك گرفته تا دوربين هاى مادون قرمز همه در خدمت ديد و تير بهتر و برتر قرار دارند.
ديـد و تـيـر بـراى هـمـه نـيـروهـا و هـمـه رده هـا اعـم از نـيـروى پـيـاده ، زرهـى ، هـوايـى و... قابل تجزيه و تحليل است . البته در برخى موارد ديد يك يگان توپخانه مى تواند نقشه ها يا عكس هاى هوايى منطقه باشد. در هر صورت نيرويى كه در منطقه عملياتى داراى ديد و تير بـاشـد، امـتـيـاز و مـزيـتـى بـر نـيـروى مـقـابـل خـود دارد و مـى تـوانـد مـنـطـقـه و دشـمـن را كنترل كند.
عـوامـل مـؤ ثـر بـر ديـد و تـيـر: تـمـامـى عـوامل طبيعى و مصنوعى در ديد و تير مؤ ثرند و گاه تـاءثـيـرمـثـبـت مـى گـذارنـد و گـاه تـاءثـيـر مـنـفـى . ايـن عـوامـل عـبـارتـنـد از: جـوّ (بـاد، بـاران ، مـه ، ابـرو...) و زمـيـن (بـرجـستگى ها، فرورفتگى ها، روييدنى ها، عوارض مصنوعى مواد سطحى و...).
بـه عـنـوان مثال : معمولاً بلندترين نقطه منطقه عمليات (با توجه به نوع آن )، داراى بهترين ديـد و تـيـر مى باشد، لذا بايد كليه عوارضى كه در منطقه ، ديد تير را افزايش و يا كاهش ‍ مى دهد بررسى و مشخص شود.
هـمـچـنـيـن بـه عـلت تـاءثـيـرگـذارى ديـد و تـير روى عقبه و پشتيبانى ، بايد اين امر در مورد عـوامـل و تـاءسـيـسـات ، پـشـتـيبانى خدمات رزمى نيز مورد دقّت قرار گيرد؛ زيرا اگر عقبه يا مـراكـز پـشـتـيـبـانـى زيـر ديـد و آتـش دشمن قرار داشته باشند، به راحتى مورد هدف قرار مى گيرند و با قطع پشتيبانى ، نيروى عمل كننده فلج مى شود.
هدف از بررسى ديد و تير و عوامل مؤ ثّر در آن عبارت است از:
يك ـ بالا بردن كيفيت ديد و تير خودى .
دو ـ تقليل و يا از بين بردن كامل ديد و تير دشمن .
در جنگ هاى صدر اسلام ، برد تيرها در منطقه عمليات محدودتر از امروزه بوده است . تنها در جنگ خـيـبـر و طائف ، منجنيق كه از بُرد بيشترى برخوردار بود، براى عمليات نصب شد اما مورد استفاده قرار نگرفت .
مـسـلمـانـان در غـالب جـنـگ هـا از تـيـر و كـمـان و پـرتـاب سـنـگ اسـتـفـاده مـى كردند. به عنوان مثال ، در جنگ خندق عدّه اى بر پشت بام ها سنگر گرفته و با سنگ و مانند آن از مدينه دفاع مى كـردنـد. در آن زمـان ميدان ديد به صورت ديده بانى و زير نظر داشتن فعاليت هـاى دشـمـن و ديـگـر مـزايـاى آن هـمـواره مـورد توجه بود و سعى مى شد كه مواضع در بلندى انـتـخـاب شـود. هـمـچـنـان كـه حـضـرت عـلى (ع ) ضمن نامه اى به فرماندهان خود در جنگ صفين سـفـارش مـى كـنـد كـه مـركـز تـجـمـّع نـيـروهـا را بـالاى (قـلّه هـا) و يـا دامـنـه كـوهـهـا قـرار دهـند. سخن امام با توجه به كيفيت آرايش نظامى و نوع تجهيزات در آن روز سخن نـغـزى اسـت ؛ زيـرا اسـتـقـرار در ايـن مـواضـع ضـمن تسلط بر دشمن به ديد و تير خودى كمك شـايـانـى مـى كـنـد. رسول خدا(ص )در غزوه احد نيروهاى رزمى خويش را در دامنه كوه اُحُد آرايش داد. زمـيـن عـمـليـات در جـنـگ احـد داراى شيبى بود كه نيروهاى خودى را بر دشمن تسلط مى بخشيد. همين مساءله ديد و تير نيروهاى مسلمان را بالا مى برد.
حـضـرت على (ع ) نيز در مسير خود به سمت صفين وقتى از منطقه كربلا گذشت و به منطقه اى مرتفع و بلند رسيد، دستور داد آن را مركز تجمع نيروها قرار دهند:
(اِنْزِلُوا بِهذِهِ النَّجْوَةِ)
در اين مكان مرتفع فرود آييد.
اخـتـفاء و پوشش : عامل ديگر در بررسى زمين ، مشخص كردن وضعيت آن از لحاظ اختفاء و پوشش اسـت . اخـتـفـاء كـه عـبـارت اسـت از: حـفـاظت در مقابل ديد دشمن كه ممكن است به وسيله درخت زارها، نيزارها، كشتزارها، بوته هاى بلند، جنگل ها، كوه ها، شيارها، پرده هاى دود، مه غليظ و تاريكى شب ايجاد گردد.
اخـتـفاء از ديده بانى دشمن با اختفاء از ديد ماهواره ها و هواپيماها متفاوت است . ممكن است نيرويى بـا اسـتـفاده از عوارض زمين بتواند خود را از پست ديده بانى دشمن مخفى نگه دارد ولى نتواند خـود را از ديد هوايى (كه توسط هواپيماها يا ماهواره ها عكس بردارى مى شود) مخفى كند البته مـخـفـى مـانـدن از ديـد دشـمـن بـسـتـگـى بـه نـوع زمـيـن و نـوع اخـتـفـاء نـيـز، دارد. بـراى مـثال ، اختفاء در جنگل انبوه مى تواند حفاظت از ديد زمينى و هوايى دشمن را تاءمين كند اما اختفاء در پشت نيزارها يا بوته هاى بلند، يا تپه ها، ممكن است در ديد هواپيماها و ماهواره ها قرار گيرد. بـه هـمـيـن تـرتـيـب تـاريـكـى شـب ، اخـتـفـاء از چـشـم عـادى را فـراهـم مـى سـازد، امـّا در مقابل چشم مسلح به دوربين مادون قرمز، اين نتيجه را نمى دهد.
پـوشـش عـبارت است از: حفاظت در مقابل آتش جنگ افزارهاى هوايى ، زمينى ، موشكى و ش . م . ه‍ . دشـمـن . پـوشـش مـمـكن است به وسيله خاكريزها، كانال ها، ارتفاعات ، آب روها، حفره ها، درّه ها، درخـتـان ، سـنـگـرهـا، سـاخـتـمـان هـا و... ايـجـاد گـردد. البـتـه پـوشـش در مـقـابـل آتـش هـوايى دشمن با پوشش در مقابل آتش زمينى يا ش . م . ه‍ . يا موشكى دشمن تفاوت دارد.
مـنـاطـقـى كـه در مـقـابـل آتـش جـنـگ افـزارهـاى با خط سير مستقيم داراى پوشش اند، ممكن است در مقابل آتش جنگ افزارهاى با خط سير منحنى پوشش را ايجاد ننمايد. مثلاً سنگر مى تواند براى سـلاح هـاى سـبك ، سنگين ، هوايى و موشكى پوشش باشد امّا براى سلاحهاى شيميايى پوشش مـنـاسـبـى نـيست . برعكس ، ارتفاعات كه پوشش خوبى براى سلاح هاى شيميايى و سلاح هاى سـبـك انـد، شـايد پوشش مناسبى براى آتش هاى هوايى نباشند. عوارضى كه ايجاد پوشش مى كـنـد، مـعـمـولاً اخـتـفـاء را هـم ايـجـاد مـى كـنـنـد. از ايـن رو، ايـن دو هـمـيـشـه بـا هـم مـورد تحليل و بررسى قرار مى گيرند.
وضـعـيت اختفاء و پوشش در منطقه عمليات با توجه به اثرات جوّ، برجستگى ها، فرورفتگى هـا، رويـيـدنـى هـا، مـواد سـطـحـى و عـوارض مـصـنـوعـى تحليل و بررسى مى شوند.
در يك جمع بندى هدف از اختفاء و پوشش موارد زير است :
يك ـ حفاظت نيروى خودى از ديد و تير دشمن .
دو ـ بهره گيرى جهت عمليات عناصر و نيروهاى چريكى و ايذايى .
سه ـ بهره گيرى جهت نفوذ در قلب و صفوف دشمن .
چهار ـ غافلگير كردن دشمن .
پنج ـ بهره گيرى به عنوان پوشش تاكتيكى .
شش ـ بهره گيرى به منظور حفاظت اطّلاعات خودى .
هفت ـ حفاظت از نيروهاى زرهى ، توپخانه ، ابزار و ادوات و مهمّات .
هشت ـ بهره گيرى جهت حفاظت از تاءسيسات و عوامل پشتيبانى خدمات رزمى .
امير مؤ منان على (ع ) در ضمن نامه اى به فرماندهان خويش ، شريح بن هانى و زياد بن نضر، مساءله اختفاء و پوشش را چنين يادآور مى شود:
(... فـَاِذَا اءَنـْتَُمـا خـَرَجـْتـُمـا مـِنْ بـِلادِكـُمـا فـَلا تَسْئَما مِنْ تَوْجيهِ الطَّلائِعِ مِنْ نَقْضِ الشِّعابِ وَالشَّجَرِ وَ الْخَمْرِ فى كُلِّ جانِبٍ كَيْلا يَغْتَرَّكُما عَدُوُّ، اَوْ يَكُونَ لَهُمْ كَمينٌ)
وقـتـى از ديـار خـويـش خـارج شـديد، از فرستادن گروه هاى اطّلاعاتى سستى نكنيد. آنان را از بـعـضى راه هاى كوهستانى و پوشش درخت ها و هر چه در منطقه آنها را بپوشاند و در خود پنهان دارد، بفرستيد. تا دشمن شما را غافلگير نكند و بر شما كمين نزند.
عـمـل و سـيـره حـضـرت عـلى (ع ) و دقـت ايـشـان در رعـايـت اخـتـفـاء در جـنـگ ذات السـلاسل قابل دقت و بررسى است . در اين نبرد بدون دستيابى به موفّقيت سه بار عمليات انـجـام گرفت ، ليكن هر سه بار نيروهاى اسلام ، به مدينه بازگشتند. علّت شكست در هر سه مـرتـبـه ايـن بود كه فرماندهان به هنگام حركت به سوى هدف ، نيروها را درست در ديد و تير دشمن پيش مى بردند.

هنگامى كه پيامبر اكرم (ص )از قصد و نيّت مشركان مبنى بر حمله به مسلمانان آگاه شد، نيروها را بسيج كرد. ابتدا آنها را به فرماندهى ابوبكر به سوى دشمن فرستاد هنگامى كه مسلمانان بـه نـزديـكـى سـرزمين و اردوگاه دشمن رسيدند، ديده بانان دشمن كه بر كوه هاى اطراف جاده مـسـتـقـر بـودند، آنها را شناسايى و با سرعت به فرماندهى خبر دادند. نيروهاى دشمن در درّه ، كـمـيـن كـردنـد و پـشـت سـنـگ هـا، بوته ها، درخت ها، چاله ها، منتظر رسيدن لشكر اسلام بودند. سـرزمـيـن نـيـز، سـنـگـلاخـى و درخـت زار و پـايـيـن رفـتـن از آن مـشـكـل بـود. ابـوبـكر خواست با نيروها از شيب آن سرازير شود و پايين برود كه ناگاه مورد يورش دشمنان اسلام قرار گرفته ، عقب نشينى كرد و سرانجام سپاه اسلام به مدينه بازگشت . بـار ديگر پيامبر(ص )نيروها را به فرماندهى عمر بن خطاب به سوى آنان اعزام داشت . اين دفعه نيز دشمنى كه در پشت سنگ ها و درخت ها كمين كرده بود، به محض ‍ رسيدن نيروهاى اسلام بر آنان يورش برد و مسلمانان به مدينه بازگشتند.
دفـعـه سـوم ، عـمرو بن عاص داوطلب شد و از رسول خدا(ص )تقاضا كرد او را به فرماندهى نـيـروهـا بـرگـزيـنـد و گـفـت جـنـگ حـيـله و نـيـرنـگ اسـت . او نـيـز هـمـانـنـد دو فـرمـانـده قـبـل در كـمـيـن دشمن افتاد و پشت به دشمن و رو به مدينه كرد. با اين سه مرحله شكست ، دشمن مـغـرورتر از سابق و در مقابل ، روحيه نيروهاى اسلام به شدت تضعيف گشته بود. پس از اين شكست ها اگر قرار بود حمله اى صورت گيرد، فرماندهى را مى طلبيد كه در قاموسش شكست و پشت كردن به دشمن نباشد.
پيامبر(ص )اين بار على (ع ) را خواست و فرماندهى سپاه را به او سپرد. حضرت امير(ع ) علت شـكـسـت فـرمـاندهان قبلى را خوب مى دانست . دشمن ديده بانانى بر بالاى كوه ها داشت كه جادّه اصـلى را زيـر نـظـر داشـتـنـد. از ايـن رو، بـه بـهـتـريـن شـكل ممكن از اختفاء و پوشش استفاده برد. حضرت ابتدا جادّه اصلى را كه زير ديد و تير مستقيم دشمن بود، ترك كرده ، نيروها را از بيراهه حركت داد. عمرو بن عاص وقتى چنين ديد، فهميد كه او بـر دشـمـن پـيـروز مـى شود. لذا حسد ورزيد و درصدد برآمد كه آن حضرت را از اين تاكتيك منصرف كند. ابتدا گفت : اين جاده را من مى شناسم . حيوانات درّنده و مارهاى خطرناكى دارد. ولى ايـن سخن سودى نبخشيد. سپس ابوبكر را واسطه كرد امّا حضرت نپذيرفت . عمر را نيز، براى راضـى كـردن حضرت و انصراف ايشان فرستاد حضرت بار ديگر پاسخ منفى داد. آنگاه عمرو عـاص بـه مـردم گـفـت : اگـر از ايـن راه بـرويـد، هلاك خواهيد شد. مردم گفتند: پيامبر(ص )او را فـرمـانده و سرپرست ما قرار داده است ، ما نيز، از او اطاعت مى كنيم . سرانجام نقشه عمرو عاص نافرجام ماند. امير مؤ منان (ع ) با استفاده از تاريكى شب و حفاظ كوه ها حركت مى كرد و روزها در درّه ها پنهان مى شد. حضرت همچنان به حركت خود ادامه داد و نيروها را از ديده بانان دشمن مخفى داشـت ، تـا ايـن كه سحرگاهان بعد از نماز صبح ، هنگامى كه دشمن آسوده خفته بود، بر آنان يورش برد و به سختى شكست داد.
مـسـلمانان آنان را در اين نبرد اسيران و غنايم بسيارى به دست آوردند و پيروزمندانه به مدينه بازگشتند. سوره عاديت نيز در اين رابطه نازل شد.
مـوانـع : مـوانـع مـنـطـقـه ، از عـوامـل مـؤ ثـّر در مانور نيروها به شمار مى آيد. به طور كلى هر عـارضه اى (طبيعى يا مصنوعى ) كه حركات نيروهاى خودى يا دشمن را در منطقه ، كُند، متوقف ، كاناليزه يا منحرف سازد، (مانع ) به حساب مى آيد.
در بـررسى موانع ، تمامى اثرات جوّ، برجستگى ها، روييدنى ها، مواد سطحى زمين و عوارض ‍ مصنوعى مورد بررسى قرار مى گيرند. هدف از شناسايى و بررسى موانع موارد زير است :
يك ـ شناخت قابليت عبور و مرور يگان هاى خودى از موانع .
دو ـ شناخت قابليت عبور و مرور يگان هاى پشتيبانى از موانع .
سه ـ شناخت قابليت يا عدم قابليت عبور و مرور نيروهاى دشمن از موانع .
چهار ـ شناخت نحوه استفاده از موانع در عمليات .
پنج ـ شناخت اثرات موانع در مقابله با آتش بارها بويژه (ش . م . ه‍ .) دشمن .
شش ـ ميزان تاءثير موانع در سرعت عمل يگان ها.
هفت ـ شناخت تناسب موانع با ابزار و ادوات جنگى .
يـادآورى : مـوانـع مـنـطـقـه فـقط شامل عوارضى نيستند كه دشمن براى به تاءخير انداختن و يا مـتـوقـف كـردن نـيـروهـاى مـا در مـنـطـقـه ايـجـاد كـرده اسـت مـانـنـد كانال ها، خاكريزها، ميدان هاى مين ، سيم هاى خاردار و... بلكه عوارض طبيعى نيز، ممكن است مانع بـاشـنـد. بـه عـنـوان مـثـال ، حـركـت در زمـيـن هـاى رمـلى بـه مـراتـب مـشـكـل تـر و كـنـدتـر از حـركـت در زمـين خاكى است . بنابراين ، موانع طبيعى بايد بيشتر مورد توجه قرار گيرند.
يـك فـرمانده به هنگام عبور از موانع ، در حركات تاكتيكى و خصوصاً در عمليات آفندى همواره بايد به گونه اى طرح ريزى كند كه در حدّاقل زمان ممكن از موانع عبوركند.
كـاربـرد موانع : موانع خواه طبيعى و خواه مصنوعى هم در حركت آفندى و تهاجمى كاربرد دارد و هـم در حـركـت پـدافـنـدى و دفـاعـى . نـوع استفاده از آن به نوع عمليات و حركت نيروهاى رزمى بـسـتـگى دارد. در عمليات پدافندى موانعى مورد بررسى قرار مى گيرند كه حركات دشمن را در مـنـطـقه نبرد، منحرف ، متوقف و يا به تاءخير اندازند. به عنوان نمونه ، زدن يك خاكريز و يـا حفر يك كانال و يا قرار دادن يك مانع در مسير حركت دشمن ، مى تواند ما را به اهداف مذكور برساند.
موانع كاربردهاى متفاوتى دارند. به عنوان مثال ، مانعى كه عمود به سمت نيروى تك كننده است ، بـاعـث كـند شدن يا كاناليزه شدن حركت نيروى تك كننده شده و به نفع نيروى پدافندى مى باشد. امّا موانع موازى با سمت نيروى تك كننده ، به حفاظت نيروى تك كننده از ديد و تير دشمن كـمـك مى نمايد. توجه به موانع و استفاده صحيح از آن به روشنى در سيره رزمى پيامبر اكرم (ص )و امـامـان مـعصوم (ع ) ديده مى شود كه خود درسى عملى براى ما محسوب مى شود. جنگ هاى اُحد، خندق ، جمل ، صفين شاهد اين مدعا مى باشد كه به برخى اشاره مى كنيم :
يـك ـ مـوانـع طـبـيـعـى : حـضـرت عـلى (ع ) در بـازگـشـت از جـنـگ جـمـل ، هـنـگـامـى كـه بـه زمـين نامناسبى رسيد كه تحرك نيروها را مى گرفت دستور داد هر چه سريع تر از آن سرزمين دور شوند.
امام سجاد(ع ) در اين باره چنين مى فرمايند:
هنگامى كه [حضرت ] على (ع ) از جنگ جمل بازمى گشت ، به سرزمين پهناور (زوراء) رسيد، به لشـكـريـان فـرمود: اين سرزمين زوراء است . به سرعت بگذريد و از آن دور شويد. زيرا فرو رفـتـن در آن سـريـع تـر از فـرو رفـتـن مـيـخ در خـاك غـربـال شده و نرم است . هنگامى كه حضرت در مسير به موضع ديگرى رسيد، پرسيد اين زمين چيست ؟ گفتند: سرزمين (بحراء) است . فرمود: زمين شوره زارى است ، از آن دور شويد و به سمت راست حركت كنيد.
دو ـ مـوانـع مـصـنـوعـى : ايـجـاد مـوانـع مـصـنـوعـى و اسـتـفـاده خـوب از آن ، فـرمـانـده را در نـيـل بـه مـقـصـود يـارى مـى بـخـشد و توان رزمى او را بالا مى برد. پيامبر اكرم (ص )و امامان مـعصوم (ع ) جهت بالا بردن توان خود در مقابل سپاه دشمن ، كه از نظر كمّى و تجهيزات نظامى قابل مقايسه با آنان نبودند، از موانع مصنوعى خيلى خوب بهره مى گرفتند.
در سـال پـنـجـم هـجـرت ، رسول خدا(ص )خبر يافت لشكر احزاب ، به استعداد ده هزار نفر به سـوى مدينه در حركتند. حضرت اصحاب را جمع كرد و با آنان به رايزنى و مشورت پرداخت و به آنان وعده داد اگر شكيبا و پرهيزكار باشند، پيروز خواهند شد. آنگاه مسلمانان درباره نحوه مقابله با مشركان اختلاف نظر پيدا كردند، در اين ميان سلمان فارسى گفت :
اى رسول خدا! روزگارى كه در زمين فارس بوديم ، هرگاه از سواران (دشمن ) بيم داشتيم بر گرد خود خندق مى كنديم ؛ آيا صلاح مى دانيد كه اكنون هم خندق حفركنيم ؟
اصحاب و فرماندهان از اين پيشنهاد استقبال كردند. پيامبر(ص )نيز آن را پسنديد و دستور حفر خندق را صادر فرمود.
پـدافـنـد در جـنـگ احزاب بايد از نوع پدافند منطقه اى (دايره اى ) مى بود و مسلمانان بايستى به هر طريقى جلوى نفوذ دشمن به شهر مدينه يعنى حساسترين عارضه براى خود را بگيرند. حضرت سوار بر اسب با تنى چند از فرماندهان و ياران مهاجر و انصار، براى انتخاب موضع خـنـدق بـه شـنـاسـايـى زمـيـن مـنـطـقـه پـرداخـت . پـيـامـبـر(ص )بـهـتـريـن جـاى حـفـر خـنـدق و كـانـال را در ايـن يـافـتند كه كوه سلع را پشت سر قرار دهند، و از ناحيه مذاذ (كوشكى از بنى حـزم در غـرب مـسـجـد فـتـح ) تـا ذبـاب و كـوه راتـج بـه طول 6 كيلومتر خندق بزنند؛ زيرا مناسب ترين راه نفوذ دشمن براى دستيابى به شهر مدينه ، ايـن مـسـيـر بـود. سـه طـرف ديـگـر مـديـنـه بـه وسـيـله مـوانـع طـبـيـعـى و مـصـنـوعـى از قبيل نخلستان ها، باغ ها، ارتفاعات ، زمين هاى سنگلاخ و صخره هاى سوخته و سياه و ساختمان ها مـحـاصره شده بود و به قواى دشمن اجازه ورود به مدينه را نمى داد. از اين رو، دشمن جز خندق نمى توانست از راه هاى ديگر تحرّكى انجام دهد.
پيامبر خدا(ص )در همان روز دستور حفر خندق را صادر كرد و موضع استقرار لشكر اسلام را در دامنه كوه سلع قرار داد.
در غـزوه خـنـدق ، كـه جنگى دفاعى به شمار مى رفت ، از موانع طبيعى منطقه به نحو مطلوبى بـراى حـفـظ جـنـاحـيـن و بـرقـرارى تـاءمين و صرفه جويى در قوا استفاده شد. مسلمانان با يك تركيب مناسب از موانع طبيعى و مصنوعى ، موفق به حفظ مدينه شدند.
خندق مهم ترين مانع مصنوعى براى مسلمانان و دشمن به حساب مى آمد. به گونه اى كه وقتى سـران و فـرماندهان سپاه احزاب با خندق و كانالى كه تا آن روز در جنگ هاى عرب بى سابقه بـود، روبـه رو شـدنـد، اظهار تعجّب كرده ، همراه با ياءس گفتند: به خدا سوگند! اين مكر و حيله ، كار عرب نيست .
براى حفظ هر مكانى كه امكان دسترسى نيروهاى دشمن به آن جا وجود دارد، استفاده از موانع مى تـوانـد بـسـيـار مفيد و مؤ ثّر باشد. يكى از محل هايى كه در جنگ هاى صدر اسلام به آن توجه خاصّى شده انتخاب منطقه تجمّع است ، اين منطقه نزديكى دشمن براى حمله برگزيده مى شد.
امـيـر مـؤ مـنان ، على (ع )، در يك دستور كلّى شاخص ها و ويژگى هاى بارز منطقه تجمع را چنين بيان مى كند:
وقتى بر دشمن فرود آمديد و يا او بر شما وارد شد، بايد منطقه تجمع خويش را در سينه تپه هـا و بـلنـدى هـا يـا دامـنـه كوه ها و پايين نهرها قرار دهيد تا اين كه اينها براى شما پناهگاهى باشد و درگيرى شما با دشمن [تنها] از يك سو يا دو سو انجام گيرد.
ابن ابى الحديد در شرح اين نامه مى نويسد:
حـضـرت عـلى (ع ) بـه لشـكـريان دستور مى دهد در جايى فرود آييد (اردو بزنيد) كه در پشت شـمـا بـلنـدى هـا و نـقـاط مـرتـفـع قـرار گـرفـته باشد. مانند: تپّه هاى بزرگ ، كوه ها، پيچ نـهـرهايى كه براى لشكر نظير خندق باشد، تا از حمله شبانه و غافلگيرانه دشمن ، از پشت سر درامان باشيد.
نـكـتـه مـهم در اين نامه بيان علّت استفاده از اين عوارض طبيعى است كه بايد مورد توجه و نظر فرماندهان قرار گيرد؛ زيرا موانع متعددند و نسبت به شيوه هاى نبرد، كاربردى متفاوت دارند، امّا (علتِ استفاده ) ثابت است :
(كَيْما يَكُونَ لَكُمْ رِدْءاً وَ دُونَكُمْ مَرَدّاً وَلْتَكُنْ مُقاتَلَتُكُمْ مِنْ وَجْهٍ واحِدٍ اَوِ اثْنَيْنِ)
(بـه گونه اى از موانع استفاده كنيد) كه پناه و حافظ شما باشند. و (علاوه ) از يك سو، يا از دو سو با نيروهاى دشمن روبه رو شويد.
در بـرقـرارى حـفـاظـت مـحل تجمّع ، خصوصاً محلى كه امكان دسترسى دشمن به آن زياد باشد، مـوانـع مـى تـوانـنـد نـقـش بـسـيـار مؤ ثرى را ايفاء كنند. چنانچه در نامه حضرت على (ع ) به فـرمـانـدهـانـش آمـده ، مـحـل هـايى براى استقرار نيروها در نظر گرفته شده كه اگر دشمن مى خواست به آن مواضع شبيخون بزند و يا دسترسى به آنها پيدا كند، به راحتى نمى توانست ايـن كـار را انـجـام بـدهد و يا به يك فرصت طولانى احتياج داشت . حضرت على (ع ) همچنين به زياد بن نضر، فرمانده گروه پيشرو خود، چنين دستور مى دهد:
(وَ اِنْ غَشِيَكُم لَيْلٌ فَنَزَلْتُمْ فَحُفُّوا عَسْكَرَكُمْ بِالرِّماحِ وَالاَْتْرُسَةِ وَ رُماتِكُمْ يَلُونَ تِرَسَتَكُمْ وَ رِماحَكُمْ وَ ما اَقَمْتُمْ فَكَذلِكَ فَافْعَلُوا كَيْلا تُصابَ لَكُمْ غَفْلَةٌ وَ لا تُلْقى لَكُم غَرَّةٌ؛ فما قَوْمٌ حـَفُّوا عـَسـْكـَرَهـُمْ بـِرِمـاحـِهـِمْ وَ تـُرَسـَتـَهـُمْ مـِنْ لَيـْلٍ اَوْ نـَهـارٍ اِلاّ كـانـُوا كـَانَّهـُمْ فـى حُصُونٍ)
وقتى شب شما را فراگرفت ، نيزه ها و سپرها را دور لشكر به زمين فرو كنيد و تيراندازان را پـشت آنان قرار دهيد. هر جا اردو زديد اين چنين عمل كنيد، تا غافلگير نشويد. و به يكباره در هم نـپـيـچـيـد. هـر لشكرى كه با نيزه ها و سپرها چه روز و چه شب ، خود را حفظ كرد، در دژ محكمى قرار گرفته است .
امـروز ايـن عـمـل بـا اسـتـفـاده از سـيـم خـاردار، مـيـن گـذارى مـنـطـقـه ، كـنـدن كانال و... انجام مى گيرد.
در شب عاشورا امام حسين (ع ) نيز براى حفاظت از خيمه ها به ايجاد موانع پرداخت .
(آن حـضـرت بـه اصـحـاب دسـتـور داد نى و بوته و هيزم جمع كنند. در پشت خيمه ها نيز نهرى وجـود داشـت كـه شـبـانـه آن را بـه صـورت خـندق درآورند. سپس هيزم ها و بوته ها را در خندق ريختند و گفتند: هرگاه دشمن به ما حمله كرد و با ما به نبرد پرداخت ، آن را به آتش مى كشيم تا دشمن از پشت به ما حمله نكند و تنها از يك سو با دشمن بجنگيم .)
حفر خندق و پر كردن آن از هيزم جهت تاءمين نيروهاى خودى صورت مى گرفته است . امروزه نيز از كـانـال هـاى آب ، ايـجـاد آتـش بـا وسـيـله مـواد نـفـتـى و يـا پـر كـردن كانال با قير و... به عنوان موانع مصنوعى در پدافند استفاده مى شود.
دو نكته مهم نظامى از اين عمل حضرت برداشت مى شود:
يـك ـ بـراى حـفـظ محل و منطقه تجمّع نيروها بايد به نحو احسن از موانع و عوارض ‍ طبيعى زمين استفاده كرد.
دو ـ مـوانـع بـايـد مـتـنـاسـب با ابزار و ادوات جنگى دشمن باشد آن حضرت علاوه بر استفاده از خـنـدقـى كـه از مـواد قـابـل اشـتـعـال پـر شـده بـود دسـتـور داد خـيـمـه هـا را مـتـصـل بـه يـكـديـگـر بـرپـا كـنـنـد، بـه گـونـه اى كـه طـنـاب آن هـا بـه داخل هم پيچيده شود.
كاناليزه كردن دشمن
در پـدافـنـد مـتـحرّك ، هدف اصلى ، انهدام نيروهاى دشمن است . براى اين منظور، بايد نيروهاى دشـمن به يك منطقه كاناليزه شوند تا بتوان فقط از يك يا دو جهت با آنان درگير شد. موانع ، در اين نوع پدافند، نقش به سزايى ايفا مى كنند كه بايد كاملاً مورد توجه فرماندهان قرار گيرند.
كـاناليزه كردن دشمن در زمان هاى قديم نيز مورد توجّه فرماندهان جنگ بوده است . منتهى در هر زمـانـى مـتـنـاسـب با شيوه هاى جنگى و ابزارآلات جنگى همان زمان صورت مى گرفته است . در مورد استفاده از موانع در پدافند متحرّك در جنگ هاى صدر اسلام به يك نمونه اشاره مى كنيم :
امـام حـسـيـن (ع ) و يـارانـش به سوى كربلا در حركت بودند كه لشكر حرّ با هزار سپاه از دور نـمايان شد. حضرت وقتى چنين ديد، به دنبال مكانى بود كه بتواند دشمن را كاناليزه نمايد. از اين رو، به اصحابش رو كرده ، فرمود:
(اَمـا لَنـا مـَلْجـَاءٌ نـَلجـاءُ اِلَيْهِ نَجْعَلُهُ فى ظُهُورِنا وَ نَسْتَقْبِلَ الْقَوْمَ مِنْ وَجْهٍ واحِدٍ؟ فَقُلْنا لَهُ: بَلى هذا ذُو جِشم اِلى جَنْبِكَ تَميلُ اِلَيْهِ عَنْ يَسارِكَ...)
آيـا پـنـاهگاهى هست كه ما به آن جا پناه ببريم و آن را در پشت سر خود قرار دهيم تا اين كه از يـك طرف با دشمن روبه رو شويم ؟ اصحاب گفتند: آرى ، اين كوه ذو جشم در كنار شماست . از طـرف چـپ به سوى آن حركت كنيد. اگر قبل از آن كه دشمن به آن ها برسد آن را تصرف كنيد، همان گونه كه مى خواهيد خواهد شد و تنها از يك سوى با دشمن رو به رو مى شويد.
آنگاه حضرت نيروها را به آن موضع حركت داد و دستور داد در آن مكان ، در حالى اردو بزنند كه كوه ذو جشم را كه يك عارضه حساس به شمار مى آمد در پشت سر خود قرار داده باشند.
عوارض حسّاس
چـهارمين عامل در بررسى وضعيت زمين ، عوارض حسّاس منطقه است كه مبنايى براى تهيه برآورد وضـعـيـت عـمـليـات مـحـسـوب مـى شـود. هـر مـحـل يـا مـنـطـقـه اى را كـه تـصـرّف ، كـنـتـرل و يـا تـاءمـيـن آن ، مـوجـب مـزيـّت و بـرتـرى قـابـل مـلاحظه اى براى نيروى متصرّف ، كنترل كننده و تاءمين دهنده شود، (عارضه حسّاس ) گويند.
عـوارض حـسـّاس ، مـعـمـولاً عـوارضـى در زمين هستند كه براى نيروى خودى با دشمن اهميّت فوق العاده اى دارد، به شكلى كه در اجراى ماءموريت و رسيدن به هدف تاءثير زيادى دارند. مزاياى قـابـل مـلاحـظـه در عـوارض حـسـاس عـبـارتـنـد از: كـنـتـرل راه هاى وصولى ، داشتن ديد و تير، تـسـهيل مانور و آتش ، برقرارى تاءمين و تسهيل عمليات آينده . چنانچه عوارض حسّاس در منطقه بـه دست نيرويى بيفتد، نوعى برترى به آن نيرو مى بخشد. در نبردهاى امروزى ، ارتفاعات مـنـطقه ، كه بهترين شرايط را براى ديد و تير دارند، در اكثر موارد جزو عوارض حساس منطقه به حساب مى آيند.
همان گونه كه پيش از اين يادآور شديم موانع ، سدّى براى مانور است ؛ عوارضى كه بتوانند ايـن سـدّ را از ميان بردارند و به فرمانده اجازه دهند كه از موانع عبور كند، جزو عوارض حسّاس مـنـطـقـه مـحـسـوب مـى شـونـد؛ چـون در صـورت نـبـود عـوارض حـسـّاس ، عـبـور از موانع بسيار مـشـكـل است . مثلاً عبور از ميدان مين ، بدون باز كردن معبر، بعيد به نظر مى رسد. معبر كه اجازه انجام مانور يا حداقل تسهيل مانور را مى دهد، جزو عوارض ‍ حسّاس منطقه در ميدان مين به حساب مى آيد. توجه به دو نكته ضرورى است :
يـك ـ هـر اندازه كه عمق بيشتر باشد، حساسيت عارضه اى كه ما را از آن عبور مى دهد نيز بيشتر مى شود.
دو ـ عـوارض حـسـّاس هـمـواره طـبـيـعى نيستند، بلكه امكان دارد نيروها جهت حركاتشان عارضه اى حسّاس ايجاد نمايند.
در جـنـگ صـفـّين ، وقتى حضرت على (ع ) در مسير حركت خود به شام ، به رودخانه اى مى رسد كه مانع حركت آنهاست . دستور زدن پل را صادر مى نمايد تا امكان ادامه حركت و مانور را براى آنـان ايـجـاد كـنـد. ايـن پـل بـراى نـيـروهـاى حـضـرت در مـانـور، تـسـهـيـل ايـجـاد كـرد. بنابراين ، به عوارضى كه مانع را از سر راه حركت نيرو برمى دارد و اجازه عبور به آنان مى دهد، بايد توجه خاص مبذول داشت و در صورت امكان از آن استفاده كرد.
البـتـه در انـتـخـاب عـوارض حسّاس ، حتماً بايد به نكاتى از جمله ، نوع يگان ، توجه خاص ‍ نـمـود. زيـرا مـمـكـن اسـت بـراى يـك يـگـان بـا تـوجـه بـه وسـايـل و تـجـهـيـزاتـش ، عـارضـه اى نـه تنها حسّاس نباشد، بلكه يك مانع باشد. به عنوان مـثـال ، ارتـفـاعـات داراى ديد و تير در منطقه اند، ولى اين مزيّت براى يگانى است كه بتواند بـر آن مـسـتـقـر شـود، ولى براى يگان زرهى كه قادر نيست در آن جا مستقر گردد، به هيچ وجه نـمـى تـوانـد مـزّيـتـى داشـتـه بـاشد و ممكن است ارتفاع باعث انحراف يا كاناليزه شدن يگان گردد.
در ايـن بـاره بـه مـثـالى از نبرد احد توجه كنيم : دشمن ، اسب و شتر زيادى داشت . از اين رو از تحرّك خوبى برخوردار بود. وقتى رسول خدا(ص )در دامنه كوه احد موضع گرفت ، تنگه اى را در سـمـت چـپ لشـكـر، حـسـّاس تشخيص داد و براى حفاظت از آن پنجاه تن از تيراندازان را به فرماندهى عَبْدُاللّهِ بْنِ جُبَيْر ماءمور كرد و به آنها فرمود: اسب سواران را از پشت سرِ ما دور كـنـيـد تـا دشمن از پشت سر حمله نكند. اگر ديديد مرغان آسمان جنازه هاى ما را تكّه تكّه كردند، موضع خود را رها نسازيد تا اين كه دستور من برسد و اگر ديديد دشمن را به هزيمت و شكست كـشـانـده ايـم ، بـاز از جـاى خود حركت نكنيد و اگر ديديد ما كشته مى شويم ما را يارى نكنيد و اگر ديديد به جمع كردن غنايم پرداخته ايم ، با ما شريك نشويد.
چـرا پـيـامـبـر(ص )ايـن موضع را حسّاس تشخيص مى دهد و براى حفظ آن تاءكيد مى كند؟ پاسخ روشـن اسـت زيـرا پـيـامـبـر(ص )در دامـنـه كـوه احـد مـوضـع گرفته بود و جناحين او به وسيله ارتـفـاعـات حـفاظت مى شد و مسلمانان فقط از يك سو با دشمن روبه رو بودند اگر دشمن قصد دور زدن نـيـروهـاى خودى و حمله از پشت سر را داشت بايد از سواره نظام استفاده مى كرد و تنها عـارضـه حـسـّاس بـراى عـبور دشمن ، تنگه بود. از اين رو مناسب با نوع يگان دشمن ، حضرت براى حفاظت از آن اهتمام ورزيد دليل اين كه حضرت دستور داد فقط از تير استفاده كنند اين بود كـه اسـب در مـقـابـل تـير پيشروى نمى كند. با اين حال ، عدم توجه نگهبانان تنگه به فرمان پيامبر(ص )منجر به شكست نيروهاى اسلام شد. بنابراين ، شناخت دشمن و توجّه به نوع يگان او در تـشخيص عوارض حسّاس بسيار مؤ ثر مى باشد. گاهى ممكن است عارضه حساس به خاطر اهمّيّتى كه پيدا مى كند؛ به عنوان هدف به يگانى واگذار شود.
در جنگ صفين ، تصرّف منبع آب در منطقه جهت انجام عمليات بسيار مؤ ثر بود، به گونه اى كه اگـر آب فـرات تـوسـط حـضرت على (ع ) پس گرفته نمى شد، انجام عمليات امكان نداشت و نيروهاى حضرت مجبور به بازگشت و عقب نشينى مى شدند.
عـلى (ع ) ايـن عـارضـه را كه از حسّاسيت بالايى برخوردار بود، به عنوان هدف براى يگانى بـه اسـتـعـداد دوازده هـزار نـفـر واگـذار كـرد تـا آن را از چنگال نيروهاى معاويه بيرون آورند. به آنها دستور داد كه به آب سبقت بجوييد و آن را از چنگ مـعـاويـه بـيرون آوريد. در مقابل ، معاويه كه به اهمّيّت آب پى برده بود، با تمام توان به وسيله تيراندازان ماهر و زبردست و اسب سواران و زره پوشان از آن حفاظت مى كرد. اما سرانجام سپاهيان امام على (ع ) اين عارضه حسّاس را تصرف كردند و به دشمن نيز، اجازه استفاده دادند.
يكى از سربازان حضرت كه خود در جنگ صفين حضور داشته جريان را چنين بازگو كرده است : وقـتى با لشكر معاويه در صفين روبه رو شديم ، ديديم آنها بر زمين وسيع و ويژه اى فرود آمـده انـد و مـنـبـع آب را نيز در تصرّف دارند. معاويه اسب سواران جنگجو و تيراندازان و افراد مـسـلح به نيزه ، سپر و كلاهخود به فرماندهى اَبُوالاَْعْوَر سَلْمى براى حفظ آب بر آن گمارده بود. آنها بسيج شدند كه ما را از آب منع كنند ما به امير مؤ منان شكايت برديم و جريان را به او بازگو كرديم . حضرت ، (صَعْصَعةِ بْنِ صَوْحان ) را فراخواند و نزد معاويه فرستاد. به مـعـاويـه پـيـام داد كه آب را بر ما مبند و اگر دوست دارى ، افراد با هم بجنگند و هر كه بر آن دسـت يـافت ، از آن بنوشد. معاويه با اصحابش مشورت كرد و بالاخره مصمّم شد راه آب را باز نكند و به اهل شام گفت : اى مردم شام ! اين اوّلين پيروزى است .
لشـكـر حـضـرت امـير مدّت يك شبانه روز در تشنگى به سر بردند. فرماندهان پيش ‍ حضرت امـيـر(ع ) آمـدنـد و گـفـتند: آب نداريم . فكرى بكن ، و به ما اجازه بده آب را بگيريم . حضرت دوازده هزار نفر را براى گرفتن آب بسيج كرد و فرمود:
(رَوُّ والسُّيُوفَ مِنَ الدِّماءِ تَرْوُوا مِنَ الماء)
شمشيرها را از خون سيراب سازيد تا خود از آب سيراب شويد.
آنـهـا نـيـز طـى يـك نـبـرد سـخـت و خـونـيـن ، آب را از چـنـگ نـيـروهـاى مـعـاويـه بـيـرون آوردنـد. از ايـن سـيـره دو نـكـتـه حاصل مى شود:
يـك ـ وقـتـى نـيـرويى عارضه اى را در منطقه حسّاس تشخيص داد، بايد در جهت تصرّف آن اقدام نمايد و تاءخير روا نيست .
دو ـ فرمانده بايد توجه داشته باشد كه فقط او نيست كه عوارض حسّاس را درست تشخيص مى دهد بلكه دشمن نيز داراى چنين تشخيصى است . در جنگ صفّين مى بينيم كه هر دو سپاه ، شريعه را منطقه حسّاس تشخيص داده بودند.
انتخاب عوارض حساس
در انتخاب عوارض حساس بايد به موارد زير دقيقاً توجّه نمود:
يـك ـ مـاءمـوريـت و نـوع عـمـليـات ، عـوارض حسّاس در اجراى ماءموريت مؤ ثّر است و نوع عمليات (آفندى ، پدافندى ) بايد مدّ نظر قرار گيرد.
دو ـ مناطق مجاور، از قبيل ارتفاعات ، ساختمان ها، نوع زمين ، مردم منطقه ... .
سه ـ رده فرماندهى تعيين عوارض در رده هاى مختلف فرق مى كند. مثلاً تصرّف يك شهر مهمّ ممكن است براى يگانى داراى مزيّت و عارضه حسّاس به شمار آيد اما براى يگان ديگر مانع شود.
چـهـار ـ نـوع يـگـان سـاخـتـار و سـازمان يگان خودى بايد در نظر گرفته شود؛ مثلاً يك منطقه صـاف بـراى فـرود نـيـروهاى يگان هوابرد عارضه اى حسّاس است ولى براى يگان رزمى هيچ امتيازى ندارد، بلكه مانع است .
پنج ـ موانع : گرچه موانع ، كمتر جزو عارضه حسّاس به شمار مى آيند، امّا توجّه به آنها لازم است . مثلاً اگر يك رودخانه ، تنها راه مواصلاتى در منطقه باشد، به عنوان يك عارضه حسّاس در نظر گرفته مى شود.
شش ـ معابر وصولى كه توضيح آن خواهد آمد.
با شناختى كه امام حسن (ع ) از حسّاسيّت و موقعيت استراتژيكى دو منطقه مدائن و مسكِن داشت ، اين دو منطقه را مركز تجمّع نيروهايش قرار داد و اردوگاه نيروهاى رزمى را در آن دو بر پا كرد. در نـزديـكـى مـدائن خـط سـيـرى قـرار داشـت كـه عـراق را بـه فـارس و شـهـرهـاى دنـبـاله آن متّصل مى ساخت و از لحاظ موقعيّت جغرافيايى تنها نقطه اى بود كه راه هاى كوفه و بصره و ايران در آن جا به يكديگر مى پيوستند و از نظر ارزش نظامى ، سنگرى در برابر پيشامدهاى جـنـگ مـحـسوب مى شد. امام حسن (ع ) تصميم گرفت مدائن را به خاطر موقعيت حسّاس نظامى اش ، پـايـگـاه عالى فرماندهى قرار دهد، تا هم نيروهاى امدادى بتوانند از سه منطقه نزديك به آن ، در آن جـا گـرد آيـنـد و هـم در پـشـت مـيـدان جـنـگ بـا مـعـاويـه و اهل شام ـ يعنى مسكِن ـ موضع گرفته باشد. اين دو اردوگاه هاشمى (مدائن و مسكِن )، بيش از 15 فرسنگ با يكديگر فاصله نداشتند. اين يك تاكتيك جنگى نمونه و جالبى بود كه در اوضاع جنگى آن زمان ، هيچ نقشه اى جايگزين آن نمى شد.
ايـن نـقـطـه از نـظر محصول زياد و آبشخورهاى نزديك و دشت هاى گسترده اش ، منطقه اى غنى و بـى نـيـازى بـود. بـه همين دليل ، محل مناسبى براى صف آرايى و جنگ به شمار مى رفته است .
معابر وصولى
مـعـبـر وصـولى بـه قـسـمـتـى از زمـيـن اطلاق مى شود كه به هدف يا عارضه حسّاس ختم شده ، نـيـرويـى بـا اسـتـعـداد مـعـيـّن مـى تواند در آن مانور نمايد. معابر وصولى منطقه ، چه معابر وصولى خود به دشمن و چه معابر وصولى دشمن به خودى بايد در منطقه مشخص ‍ گردد. مهم ترين عوامل در تعيين معابر وصولى ، فضاى كافى ، سهولت حركت و وجود عوارض حسّاس در آن مـعـبر مى باشد. بديهى است وقتى معابر وصولى خودى مشخص ‍ گردد، فرمانده به راحتى مى تواند راه كارهاى خود را مشخص نموده و جهت حفاظت از نفوذ دشمن اقدام نمايد.
در غـزوه خـندق كه دشمن با استعداد ده هزار نفر جنگجو و تجهيزات به جنگ پيامبر آمده بود نياز بـه مـعبر وصولى با فضاى كافى و امكان سهولت حركت داشت . فضاى بين كوه سَلْع و كوه راتـج بـراى آنـها معبر وصولى مناسبى بود تا بتوانند با آن استعداد از آن جا بگذرند و به مـسـلمـانـان ضـربـه وارد كـنند امّا پيامبر(ص )با شناسايى اين معبر، آن را با كندن خندق مسدود ساخت . هنگامى كه معبر بسته شد، دشمن از حركت باز ايستاد و ناچار شد در پشت خندق توقف كند و در وضعيت نامناسبى قرار گيرد.