تعاریف و مفاهیمی از جنگ ناهمگون (نامتقارن)
1 . جنگ ناهمگون یک دانش واژه نظامی است که برای توصیف نوعی از جنگ استفاده میشود که طرفهای درگیر در آن از حیث فناوری و تواناییهای نظامی در جنگ در یک سطح قرار ندارند، به همین سبب روشهای مورد استفاده آنان در جنگ علیه یکدیگر، متفاوت از هم است.
جنگ ناهمگون محدود به روشهای جنگ کلاسیک نبوده و تمایز تاکتیکهای به کار گرفته شده و نیز استفاده از روشهای مبتکرانه و فریب موجب سردرگمی دشمن میگردد به ویژه آنکه در این جنگها تمایز میان نیروهای نظامی و غیرنظامی در آماج حمله وجود ندارد و آنجا که دشمن دارای آسیبپذیریهای جدی از ناحیه نیروهای غیرنظامی است، این امر میتواند در تحمیل اراده بر دشمن کارساز باشد.
مؤسسه مطالعات راهبردی آمریکا در سال 2001 یک تعریف کلی و کامل از راهبرد ناهمگون ارائه داده است که در حوزه نظامی و امنیت ملی، عدم همگونی یا ناهمگونی یعنی اقدام، سازماندهی و تفکری متفاوت با دشمنان به روشی است که برتری و توانمندیهای خودی را به حداکثر رسانده، از نقاط ضعف دشمنان بهرهبرداری نموده و نیز ابتکار را در دست گرفته و یا این که آزادی عمل بیشتری را کسب نماید و در نهایت ابتکار عمل را به دست آورد. راهبرد ناهمگون ممکن است راهبردی، سیاسی، نظامی، عملیاتی و ترکیباتی از همه این عوامل باشد. در جنگ ناهمگون هر سلاحی میتواند در حکم یک سلاح مؤثر عمل کند؛ مردمی بودن جنگ ناهمگون امکان به میدان آوردن همه امکانات را فراهم میکند و علاوه بر این، همسانسازی و همرنگی با مردم کار اطلاعات دشمن را سخت میکند. در واقع، جنگ ناهمگون با صفت ناهمگون بودن آن، نوعی ناهمگونی میان طرفهای درگیر در جنگ را نشان میدهد.
بنابراین اتخاذ رویکرد ناهمگون گذشته از تمام مزایای اجرایی آن، قابلیت بازدارندگی بسیار کارآمدی نیز خواهد داشت چرا که این رویکرد ناهمگون باعث ایجاد دغدغههایی مانند وحشت از تلفات انسانی و اطلاعاتی، ضعف در مقابل استفاده دیگر کشورها از ترکیب ناهمگونیها، هراس از تلفات غیرنظامی، ضعف در مقابل از دست دادن توانایی کسب اطلاعات، هراس از دستیابی کشورهای مستقل به فناوری پیشرفته و عدم توانایی بازدارندگی در مقابل شیوههای نبرد ناهمگون برای دشمن شده و همانند یک مدافع، با استفاده از هوش برتر، قابلیت تعریف مجددی برای هر سازوکار و ساختاری را دارا بوده و واکنشهای او برای مهاجم مبسوق به سابقه نبوده و نامتعارف میباشند بنابراین، دشمن را مجبور به استفاده از مدیریت اقتضایی و لحظهای نموده که این مسأله امکان خطا و در نتیجه ضریب آسیبپذیری او را به شدت افزایش خواهد داد.