حسین مرادی مهاجری

نامش حسین وکنیه اش مرادی {مهاجری} است اصالتا بچه جنوب است ان هم شهر مقاومت  بچه های لشکر ۱۹فجر او را به خوبی می شناسند تلاشهای بی وقفه او در مخابرات لشکر ۱۹ فجر از جمله حمل دستگاههای الکترونیکی با لباس غواصی از اروند رود لشکر ۱۹فجر را در پیروزی ماموریتهای داده شده پیشتاز کرده بود خوی و منش جنوبی داشت در مهمان نوازی حرف اول را می زد وقتی به او می گفتیم فرمانده ، خیلی خوشش نمی آمد اما از کلمه بسیجی لذت می برد معمولا رسم بود هر گروه یا دسته یک نفر شهردار می شد و در جبهه پست شهرداری مهم بود و او در این خصوص پیشه می گرفت می گفت دوست دارم جای همه شما شهردار باشم و انجام وظیفه کنم البته نا گفته نماند وظیفه شهردار شستن ظروف و گرفتن آذوقه و غذا بود و وقتی به او می گفتیم چرا دوست داری اینقدر ایثار کنی می خندید و می گفت شما خبر ندارید من مادرم زنگ زده و گفته پسرم حالا در جبهه چکاره ای ؟ و من هم راستش را گفتم به مادر گفته ام من اینجا شهردارم و مادرم خیلی خوشحال شده و اجازه بدید او در این خوشحالی باقی بماند و خلاصه بچه ها کلی می خندیدند و روحیه می گرفتند خلاصه هیچ کار برای او عار نبود ودر خدمات رسانی به رزمندگان همیشه اول بود .خلاصه خیلی دوست داشتم او را ببینم که توفیق پیدا کردم در زیارت مشهد مقدس او را ببینم خوشبختانه مادیات که این روزها در بروبچه های جبهه وجنگ تاثیر منفی داشته واین مادیات تونسته جای معنویات را بگیره در حسین ما نفوذ نکرده بود وهمان حسین ۲۰ سال پیش بود. بعد از خوش وبش دیدم سرفه های وحشتناکی می کنه وخلطهای سبز رنگ وخونی ونفس تنگی شدید داره از اینکه شیمیایی شده شکی نداشتم چون خودم شاهد بودم و در منطقه آلوده او را دیده بودم اما او که دنبال دنیا نبود اصلا دنبال درمان و کاغذ بازی نرفته بود و حالا که اوضاعش بهم ریخته بود دیگه کار از کار گذشته بود و با مراجعه به بنیاد شهید به او گفته بودند باید مدرک هم زمان بیاوری و او هم نتوانسته بود به این مهم دست پیدا کند او حالا از جیب مبارکش داروهایش را تهیه و برای درمان به مطبهای شخصی می رود . 

به نظر شما اگر جای حسین ما بودید چه می کردید؟؟؟؟؟!!!!

اصلا آیا او در جبهه شیمیایی شده ؟

شاید هم در ساخت مواد شیمیایی نقش داشته که تاکنون مشکلش لاینحل باقی مانده!!!!

به نقل از وبلاگ مظلومین شیمیایی

http://www.chemicalmazlom.blogfa.com