زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو عرش خدا را قائمه
یک محمد یک علی یک فاطمه

سوگند بر شكوه دل مرتضایی‌اش

بر جلوه‌های حیدری‌اش مجتبایی‌اش

سوگند بر تقدس كرب و بلایی‌اش

بر ریشه‌های چادر سبز خدایی‌اش

سوگند بر نماز شب كبریایی‌اش

تا روز حشر كعبه ایثار زینب است

آسمان عشق را یک کوکب است  

 

عشق اگر عشق است عشق زینب است

صبح ازل طلیعه ایّام زینب است  

پاینده تا به شام ابد نام زینب است

در راه دین لباس شهامت چو دوختند  

زیبنده آن لباس بر اندام زینب است

سرشارترین شعر خدایی؛ زینب

اسطورۀ طاقت و حیایی؛ زینب

تو زینت نقطه‌های بسم‌الله‌ وُ

تفسیر فصیح کربلایی؛ زینب

سر قافله شام بلایى زینب

تو شیر زن کرب و بلایى زینب

نون و قلم‌نبی ست و ما یسترون حسین

طاق فلك علی است به عالم ستون حسین

خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین

هستی تمام ظاهر و مافی البطون حسین

با یك قیامت‌ست هم الغالبون حسین

(در این قیام نقطه پرگار زینب است )

سردار سرسپرده جولان عشق كیست

تنها امیر فاتح میدان عشق كیست

عشق است حسین و گوش بفرمان عشق كیست

روح دمیده بر تن بی‌جان عشق كیست

(اذن دخول در حرم یار زینب است )

منصوره نرفته سر دار زینب است

عشق با زینب(س) تبانی کرده است
رنگ گل را ارغوانی کرده است
هست عشق دلبریت، عشق او
صبر زانو می زند در پیش او